بی اعصابی های یک دیوانه



مدتها قبل از امام حسین (ع) خواستم بهم کمک کنه سر گوشی دیکتاتور نرم! دیروز صبح زود یهو الکی بیدار شدم و دیدم دیکتاتور تو رختخواب داره چت میکنه! خیلی کلافه شدم. داغ کردم و خواب از سرم پرید. داشتم از فضولی میمردم که بدونم این وقت صبح چی دارن بهم میگن! ولی قول دادم. قول به یک وجود نورانی. سر گوشیش نرفتم و نمیرم انشالله.
چند شب پیش هم که داشت کارهاش رو انجام میداد و سر شب با من نخوابید. بعد از یک ساعت بیدار شدم. رفتم بهش سر بزنم دیدم هندزفری تو گوشیشه و سر موبایلشه!! منم به بدترین حالتش فکر کردم! گفتم حتما تماس تصویری داشتن.
لامصبا. چی میگید با هم. 
خدایا. 

آخرین مطالب

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها


Ruby's life تخفیف ویژه فقط برای امروز Gloria's page معرفی انواع حافظه و حافظه جانبی لپ تاپ، گوشی موبایل، تبلت مطالب اینترنتی مذاکره و فروش تلفني تجهیزات و فناوری روز دنیا فریدون کدخدایی panapc Marion's collection